عاغا ما غلط بکنیم!

I might be wrong , but I struggle not to be

عاغا ما غلط بکنیم!

I might be wrong , but I struggle not to be

من اساسن خیلی حال می کنم با گیر الکی دادن.
به خودم ، به شما ، به اونا ، اینا و ... ، ولی از اونجایی که جدیداً خیلی خودم پسر گلی شدم ، به خودم انتقادی وارد نمی دونم پس همون به شما ، اونا ، اینا و .... ، انتقاد وارد می کنم.
در ضمن آگاهی از نظرات شما باعث خرسندی منه.

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید به زندگی» ثبت شده است

لحظه

۱۲
تیر

دیروز داشتم فریدون مشیری می خوندم که رسیدم به این شعر:

ستاره را گفتم:

کجاست مقصد این کهکشان سر گشته؟

کجاست خانه ی این نا خدای سرگردان؟

کجا به آب رسد تشنه با فریب سراب؟

ستاره گفت که خاموش لحظه را دریاب.

با خوندن این شعر به این نتیجه رسیدم که یه پست بنویسم راجب اوس فری.

اوس فریدونی که تو کل زندگیش به خودش وعده ی سر خرمن داده.

دیپلم بگیرم ال می کنم.

کنکور بدم بل می کنم.

سربازی تموم شه فلان می کنم.

کار پیدا کنم بهمان می کنم.

اوس فری ای که یه عمره داره واسه رسیدن به هدفی تلاش می کنه در حالی که غافله که هدف خود مسیره.!!

ولی فک کردم به کجا چنین شتابان پویا؟؟

مگه تقصیره اوس فریدونه؟؟

مگه می تونست درس نخونه؟؟،یا سربازی نره؟،یا زندگی نکنه؟

خوب اینا همه تقصیره کیه؟؟

تقصیره ستاره که نشسته اون بالا از شکم سیری،از زندگی کردن در لحظه میگه؟؟

تقصیره جامعست؟؟

خوب مگه جامعه رو کیا می سازن؟؟

تقصیره بابا مامانشه که تو این جامعه به دنیا آوردنش؟؟

خوب وازکتومی هم که جرمه!!!

تقصیره کیه؟؟

خوب از من بپرسی تقصیره معلمای ادبیاته.!!

خوب آره دیگه.

شما مثلا اصطلاح امید به زندگی رو درنظر بگیر.

خوب یکی از فاکتور های خوشبختیه دیگه و همه هم می دونن امید به زندگی باید بالا باشه.

ولی یه جایی که به معلم ادبیات مربوطه معنی این اصطلاحه.

واسه مردم اروپا امید به زندگی ینی اینکه مردم امید دارن چند سال زندگی کنن.

ولی تو ایران ینی اینکه مردم امید دارن بعد از چند سال جان کندن بتونن بالاخره زندگی کنن.

خوب سیاسیون هم هی امید به زندگی رو تو ایران می برن بالا دیگه.

خیلی هم موفقن.

من بابام امید داشت چل و پنج به بعد رو زندگی کنه، من امید دارم پنجاه و پنج به بعد رو زندگی کنم.

خوب می بینین که امید به زندگی چقد بالا رفته.

هی هم گیر ندین به مسئولین بد بخت.

پ.ن.به این کار ندارم که مملکت تو برو من بیاست (یا یه چیزی بر همین وزن)، کاری هم ندارم که دخترا نمی تونن برن استادیوم.

ولی جناب من و تو، شمایی که ادعای برادری داری، چرا همیشه می خوای ما رو یاد اون

نیمه ی خالی بندازی؟؟

خوب خبره مرگتون رفتین برزیل از بازیا گزارش بگیرین،چرا باید از مردم بپرسین که آیا شما می دونستین که زنا تو ایران نمی تونن برن استادیوم؟؟

من فک نمی کنم هیچ ایرانی ای بخواد مردم دنیا راجب مردمش اینجوری فک کنن.

من در حدی نیستم که بگم حرکتت چقد ضایس،ولی من وقتی برادرم یه اشتباه می کنه نمیرم از همسایه نمی پرسم:می دونستی داداشم فلان کار رو کرده؟؟

دیگه حرفی ندارم.:|

پ.ن. اون اوس فری داستان ربطی به استاد فریدون مشیری نداره ها.

سوع تفاهم نشه!!

  • ۲۱ نظر
  • ۱۲ تیر ۹۳ ، ۱۳:۴۶
  • ۱۲۷۴ نمایش
  • pou617