عاغا ما غلط بکنیم!

I might be wrong , but I struggle not to be

عاغا ما غلط بکنیم!

I might be wrong , but I struggle not to be

من اساسن خیلی حال می کنم با گیر الکی دادن.
به خودم ، به شما ، به اونا ، اینا و ... ، ولی از اونجایی که جدیداً خیلی خودم پسر گلی شدم ، به خودم انتقادی وارد نمی دونم پس همون به شما ، اونا ، اینا و .... ، انتقاد وارد می کنم.
در ضمن آگاهی از نظرات شما باعث خرسندی منه.

آخرین نظرات

آیا شما هم؟

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ

دارید شما از اینها؟
ندارید دیگر!
پسر دایی کنه را میگویم.
من دارم، اگر شما ندارید بسوزید.
یعنی یک جوری است لامصب که خدا نصیب گرگ بیابان هم نکند، خوب چون اگر نصیب گرگ بیابان بکند، میچسبد به او و از او تغذیه میکند تا گرگ بیابان دچار بیماری شود و بمیرد و از آنجایی که دیگر گرگ بیابان وجود ندارد، گوسفندان بیابان زیاد میشوند و وقتی زیاد شدند علف های بیابان را میخورند و تمام میکنند و از گرسنگی میمیرند و حیف میشوند و ما بعداً باید قیمه هایمان را با گوشت گوسفندان کوهستان درست کنیم که البته فرق زیادی ندارد، ولی خوب بیچاره گوسفندان بیابان چرا باید به خاطر پسر دایی کنه ی من منقرض شوند آخر؟
خلاصه میگفتم، یک روز داشتم از داخل بازار میگذشتم که دیدم انگار این جناب کنه است که جلوی دکان پدر بزرگش ایستاده(آن پدر بزرگش که پدر بزرگ من نیست را میگویم پدر بزرگ خودِ خودش) خلاصه اینکه تمام تلاشم را کردم که بروم داخل کوچه ی علی چپ، اما این کنه ی ما از آن کنه های الکی که نیست که از آن کنه های غیر الکیست از دو کیلومتری قربانی را شناسایی کرده است، تازه کوچه ی علی چپ هم چون دیروز آسفالت کرده بودند، امروز حکماً از اداره آب و فاضلاب آمده بودند مشغول کندن بودند و نمیشد رفت داخلش.
خلاصه این پسر دایی ما آمد چسبید به من که باید امشب بیایی خانه ی ما، گفتم میخواهم بروم خانه پدر بزرگم!(میخواستم بروم خانه از تنهایی لذت ببرم) (در ضمن آن پدر بزرگم را میگویم که پدر بزرگ خودم است خودِ خودم) گفت آنجا که کسی نیست با او بازی کنی، میگویم مگر من کودک گریز پا هستم که بروم خانه ی پدر بزرگم بازی کنم الاغ؟ میروم ببینم چیزی نمیخواهند برایشان بگیرم یا کاری باری چیزی باشد شاید!
منتهی چون این حربه را قبلاً رویش اجرا کرده بودم به جواب مطلوب نرسیدم(مسابقه تسلیحاتی است لامصب منم یادم رفته بود آپدیت های جدید را از پسر خاله هایم دریافت کنم) خلاصه با کمی فکر گفتم حوصله ی پیاده آمدن ندارم! گفت من دوتا دوچرخه دارم با آنها برویم!(آخه لامصب دوتا دوچرخه با خودت آوردی مغازه چی بشه؟ واسه همه چی هم یه جواب داره لامصب!)
خلاصه شد آنچه شد و من سوار بر یک دوچرخه ی سبز فسفری(چرا باید کسی دوچرخه سبز فسفری درست کند؟) در وسط بازار مشغول رفتن به سمت خانه ی دایی شدم، از کوهها و تپه ها گذشتم و رسیدم به خانه ی دایی جان، خودمم نمیدانم چرا نمیخواستم بروم(شاید چون تغریباً مجبور بودم بروم!) اما دلم تنگ شده بود برایشان خوب!
خلاصه همین دیگر بعد ها متوجه شدم که من عید نتوانسته بودم بروم آنجا و دایی حواسش جمع تر از من بود، دست کرد داخل کیفش و پنجاه هزار تومن عیدی به من داد منتهی نه مثل همه ی کسانی که پنجاه هزار تومن به آدم عیدی میدهند که! پنجاه تا هزاری به من داد! حالا من مانده ام این پنجاه تا هزاری را در کجای دلم جا دهم!(یعنی این خانواده فیلمند همه شان حالا آن یکی پسر دایی ام را ندیدید، به زور نه سالش است و برگشته به من میگوید پنج شیش سال است تو را ندیده ام! آخر بزغاله تو شیش سال پیش سه سالت بود!  چطور من را یادت است؟) خلاصه همین دیگر باز هم من و چرت و پرت هایم آمدیم.
خدا نصیب شما بکند از این پسر دایی ها! مایه سرخوشی میشوند یعنی آدم در کنار این دسته پسر دایی ها احساس یک نابغه در میان همستر هارا دارد!


پ.ن: یک جوک از این خارجکی ها بود که میگفت:

مرد یک دست کدام مغازه را بیشتر از همه مغازه ها دوست دارد؟.

.

.

.

مغازه دست دوم فروشی!
پ.ن2:احمق ها به چه چیز هایی میخندند ها نه؟!

  • ۹۴/۰۴/۲۱
  • ۱۱۱۴ نمایش
  • pou617

دست دوم

شما هم؟

پسر دایی

کنه

نظرات (۱۴)

  • دختر خاکستری
  • از یه جهت اگه شانس آورده باشیم شایـــد همین نداشتن دختر دایی و پسر دایی باشه :|
    ولی دوتا دختر خاله هشت ساله دارم برای هفتصد و اندی پشتم بسه!!!
  • کوثر بانو
  • پ.ن ها تو بیشتر از متن اصلی دوسد میدارم
    من دارم از اون پسر داییا، (نصیب من شده D:)
    + احمق ها؟! بابا اونا خسته تر از این حرفان به این جوکا (اصن مگه جوکه؟!) بخندن (:
    پاسخ:
    خدا بداره.
    بله جوکه. میخندن. دیدم که میگم. احمقم هستن! نیستن؟ همشون، هرکی خارج از مرز های ایران متولد میشه.:دی
  • نــــــــــــــــــــــ...
  • تنها مشکلی که من با فامیلامون دارم اینه که راه به راه دورهمی می گیرن
    احتمالا پولشون اضافه اس
    یکی یه بچه نفهم و لوس دنبال خودشون راه میندازن
    پسرای فامیل ما بچه هایی خنگ و با ادبین البته به غیر از برادر من(خنگ هست ولیی با ادب نیس)
    پاسخ:
    اینم معضلیه!
    دورهمی فرت و فرت! آخه مشکل اینه که آدم چی بپوشه؟!
    برادر آزاری! شما برادر آزارید! متوجه شدم.
  • بهار سامانی
  • ما از اینها نداریم
    ما بد ترش را داریم:)
    ما تو فامیلمون یهو مثلا شیش تا عروسیه
    بعد یهو شیش تا بچه به دنیا میاد
    بعد یهو اینا بزرگ میشن
    تو مهمونی و افطاری و اینا مدیریتشون با من بدبخته!!!
    کلا برین خدارو شکر کنین در این حد خیلی عالیه
    پاسخ:
    مه هم همینجوری ایم تا حدودی ولی خدارو شکر من چون خیلی رابطه خوبی با بچه ها دارم کسی بچشو دست من نمیده.:))
    من موندم که چه بگویم!
    خودت یه دیدگاه از طرف من ثبت کن!
    پاسخ:
    !
    !
    من چون بابام تک فرزنده عمه و عمو ندارم
    مامانم هم دو تا خواهر داره که هردو دخترزا هستن!!!و تنها نوه پسری داداش منه 
    پاسخ:
    بیچاره داداشت!
    بدون شرح.
  • ✗✗panteaaa ✗✗
  • من دایی دارم ولی دخدر دایی دارم =_=

    والا ما نصف فامیلامون ذاتا بیشعورن ، این وسط خدا خواست ما خوب دراومدیم :-"

    من بیشتر اون جوکه که مرده میره تو حموم اینورش رو نگاه میکنه میبینه لیفش نیست اونورش رو نگاه میکنه میبینه هست رو دوست دارم :-""

    نه طرف ما نرخ عید 20 تومنه به جز پدربزرگ و مادربزرگ و عمو بزرگه :دی


    پاسخ:
    من همه چیم تکمیله فقط عمه ندارم و مشتقاتشو و خواهر هم ندارم و مشتقاتشم نخواهم داشت.
    والا نه ما فامیلامون خدا رو ششکر اونقد بیشعور نیستن. آخه من مثلاً ا طرف مادری که بیشتر باهاشون در رفت و آمدیم، بیشتر بچه ها الان ازدواج کردن یا داره سنشون میگذره و از این امر غافلن وگرنه باید ازدواج میکردن و حد اقل 5 سال ازم بزرگ ترن، از سایرشون هم خوب من بزرگ ترم و همچین اصطکاکی با هم نداریم و فقط این کنه هست که 5 سال از من کوچیکتره و ذاتاً کنه است دیگه چه میشه کرد!
    چه خفن و علمی نام گذاری کردن برای این رنگ!
    فکر کنم رنگ جیغ باشه :| از هر کی میپرسم چه رنگیه چپ چپ نگام میکنه! حالا من فرض میکنم سبز خیلی جیغه :| من خوشم میاد از رنگ شاد و جیغ باید برام دوچرخهش هم خوب باشه!
    پاسخ:
    سبز کمرنگ خیلی جیغه، یه چیزی بین زرد و سبزه اصن.
    اصولا چجوری میشه از کنه فرار کرد؟نمیدونم
    ولی راحت میگفتی نمیخوام
    کار نداره که!
    پاسخ:
    به نظرت نگفتم؟
    ما که نداریم از این پسر داییا ولی حسی که از وجود بچه های عمو و عمه و دایی و خاله دارم همون حسیه که یه مربی بی اعصاب مهد کودک میتونه داشته باشه... :))
    ! سبز فسفری دقیقا چه رنگیه؟! فسفر که سبز نیست (اینو جدی پرسیدم :|) 
    پاسخ:
    رنگ فسفر نیست چون یه جور خاصیت فسفرسانس داره و درخشانه میگن فسفری.:)

    کلا ما که پسر دایی نداریم چون اصلا دایی نداریم اما اگر یکی از همین ها می داشتیم حتما در حفظ و نگهداری اش کوشا می بودیم چرا که بالاخره کاچی به از هیچی،گرچه هیچوقت راضی نمی شدیم با دوچرخه آن هم سبز فسفری اش راه بیفتیم وسط بازار و کلا سعی میکردیم یک جوری بپیچانیمش...

    +پولا رو شمردی؟کم نباشه یه وخ پویا!!
    +خوبی خودت؟
    +اینقد که من چک کردم تو آپ شی دهنم چیزززز 

     
    پاسخ:
    منم عمه ندارم خوب! ولی در حفظ و نگهداری عمم کوشام! خیلی.
    در ضمن اگه داشتی راضیت میکرد نمیشد راضی نشی.

    +نه درسته
    +قربونت خواهری تو چطوری؟
    +آخی! ایراد نداره ایشالا ما یه مدت منتظر باشیم تو آپ شی دهنمون چیز بک!
    +++++من متنفرم از بلاگفا! خودتو میکشی نظر مینویسی یا کد امنیتی رو قبول نمیکنه یا میگه ثبت نظر تبلیقاتی ممکن نیست! ینی من درکش نمیکنم.
  • ✗✗panteaaa ✗✗
  • پسر دایی ندارم کلا -_-

    به جاش یه پسرعموی عنتر دارم که کنه نیست و اصلا ربطی به خاطره ای که ذکر کردی نداره ، ذاتا آدم خیلی بیشعوریه گفدم بگم :-"

    یه پسر خاله ای هم دارم ، دو سال ازم کوچیکتره اون دفعه با هم دعوا کردیم گفت اگه دخترخالم نبودی بهت فحش ناموسی میدادم :||||||

    پع ...

    ×××

    جوکت هم عالی بود :)))) یعنی من عاشقش شدم :))))

    ×××

    چه داییه دست و دلبازی :-" پنجاه تا هزار تومنی :-" زیادته -_-

    ×××

    دوچرخه ی سبز فسفری چیزه قشنگی باید باشه ها :دی

    پاسخ:
    منم پسر عمه ندارم! چون اصن عمه ندارم.
    من خوبه فامیلام اینجوری نیستن حد اقل.

    جوک بله خوشم اومد خودمم ولی معمولاً خوششون نمیاد ایرانیا.

    نه خوب زیاد هم نیست اونقدرا آخه اینورا همه خوب عیدی میدن متاسفانه.

    آره خیلی قشنگه.
    ینی دلت برای گوسفندان بیابان میسوزه واسه ما نمیسوزه؟! :|
    پاسخ:
    اگر تو هم در بیابان زندگی میکردی دلم برات میسوخت ولی نکته اینه که تو در تهران زندگی میکنی و میتونی بری پیش نزدیک ترین پزشک و با نشون دادن دفترچه ی بیمه ات با نازلترین قیمت، کنه مذکور رو بکنی ولی گرگ بیابان نه.:)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی