عاغا ما غلط بکنیم!

I might be wrong , but I struggle not to be

عاغا ما غلط بکنیم!

I might be wrong , but I struggle not to be

من اساسن خیلی حال می کنم با گیر الکی دادن.
به خودم ، به شما ، به اونا ، اینا و ... ، ولی از اونجایی که جدیداً خیلی خودم پسر گلی شدم ، به خودم انتقادی وارد نمی دونم پس همون به شما ، اونا ، اینا و .... ، انتقاد وارد می کنم.
در ضمن آگاهی از نظرات شما باعث خرسندی منه.

آخرین نظرات

بودن یا نبودن دتز ده کوئزشن!

شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۳ ب.ظ

روزگاریم به یاد است که نبودن ترسناک بود، انگار بودن عین آبرو بود، اگر نبودی از بودن هم میترسیدی.

روزه را میگویم، البته بودن آخر جمله بالا، روزه را نمی گویم، خود بودن را می گویم، همانی را که مسئله آن است. ینی در واقع آبی هایش را روزه را میگویم مشکی هایش را نه.

بله یک زمانی روزه نبودن (خودم هم نمی دانم چرا این یکی را آبی نوشته ام حالا که قضیه لو رفته!)

بله یک زمانی روزه نبودن ترسناک بود و شما در اداره تان، مدرسه تان، خانه تان و... . در هر جایی اعم از توی کمد، زیر تخت، توی کشوی میز و لای در یخچال، یک روزه خور نحیفی را میدیدی که با بد بختی خزیده به یک کنجی و دارد نان خشکی، تکه سنگی، چیزی گاز میزند.

بعد الان طوری شدست که آدم میترسد بگوید روزه است، یک جوری آدم را نگاه میکنند که آدم از نگاهشان این جملات را میخواند: با ساندیس پرتقال افطار میکنی یا سیب موز؟

یا مثلاً: شما دقیقاً حقوقتون رو از کی میگیرین؟ بسیج یا سپاه؟ یا جای دیگه شاید!

یا: شما از اونایی بودی که با حمله اولیه اعراب وارد ایران شدن، یا بعداً به اینجا تهاجم فرهنگی کردین؟

و انگار کسی که روزه نمیگیرد فرزند خلف اهوراست و مشتی محکم بر دهان این تازی ها زده.

بعد یک عده هم هستند که به گونه ای رفتار میکنند انگار روزه خور ها عنتر و ابتر و منکر و خود فروخته ی استکبارند.

و کسی که روزه میگیرد، را باید به اش دخیل بست.!

من خودم نمیدانم از چه عده ای میباشم، چون روزه میگیرم، برای خودِ خودِ خودم، نه برای خشنودی خدا، چون خدا نگهبان انبار قله که نیست از نخوردن من خوشحال شود!

نه هم برای چشیدن پاره ای از دوزخ، چون دوزخ که همش گشنگی نیست که، آتش هم هست، انفجار هم هست، ولی ما نمیرویم زیر اعضای عزیز جماعت مومن نیم کیلو T.N.T اصلاق کنیم که پاره ای از دوزخ را بچشند که!

و نه هم برای به فکر مستمندان جهان بودن، چون هرکس که میگیرد میداند که حال فکر کردن به خودت را هم نداری، چه رسد به مستمندان جهان.

برای خودم، برای لذت بردن از بوی خانه، بوی آش نظری، صدای سرخ شدن رشته و خشکار، طعم زولبیا و بامیه و... میگیرم.

چون وقتی برای صحر بلند میشوی و میبینی چراغ خانه همسایه تان روشن است حس خوبیست، حس اتحاد شاید!

چون وقتی روزه ای، حس خوبیست، چون اگر روزه نباشی، آش همان آشی است که هست، خشکار هم همان خشکار و ... .

ولی وقتی یک روز چیزی نخوری، چیز ها همانی نیستند که بودند، انگار زندگی ارزش پیدا میکند.

وقتی یک روز سعی کنی به کسی فحش ندهی حس خوبیست، برای من که هست حداقل، برای من که هیچ گاه طرفدار سانسور خودم نبودم و هرچه میخواستم گفته ام و عموماً چیز های خوبی نگفته ام.! :)

من اصلاً آدم مذهبی ای نیستم و مذهبی نبودن چیزی نیست که به آن افتخار کنم و نمی کنم.

و این خوب است چون نه میترسم که کسی فکر کند بی دینم و نه میترسم که کسی فکر کند مذهبی ام، چون بی دین بودن یا مذهبی بودن برای من شخصیست و اصولن از هیچ کدام از آنها سودی نمی برم که بترسم از دستش بدهم.

ماه دوست داشتنی ایست ماه رمضان، ماهیست که انسانهای مذهبی از آن لذت میبرند و من نیز، ولی خیلی چیز ها هست که افراد مذهبی از آن لذت نمیبرند، ولی من چرا.

زندگی جالب است، نمیگویم ارزش کردن دارد، ولی بد هم نیست، مجبوریم بکنیم این زندگی را و تصمیمش با ما نبوده ولی میتوانیم انتخاب کنیم چگونه و تصمیمش با ماست.

این دم افطاری محض خالی نبودن عریضه برایتان آرزو می کنم که برای خودتان زندگی کنید، رویای شخصیتان را و من نیز.

پ.ن: من به خیلی چیز ها اعتقاد ندارم، اما میدانم که خیلی ها به چه چیز هایی اعتقاد دارند، اینهایی که قدیم ها اسمشان گشت ارشاد بود و الان نمیدانم چیست، اینها امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نمیدانم کدام امام بود که میگفت (حدس میزنم امام صادق(ع)): انسان باید اول خودش را اصلاح کند و وقتی خودت داری اشتباه می کنی نمیتوانی بقیه را ارشاد کنی، یا چیزی شبیه به همین، مشکل من این است که وقتی یک خیابان بسته میشود و سنگ فرشش می کنند و پیاده رو میشود، یعنی شما نمیتوانید با موتور رویش بروید، چه مشغول امر به معروف و نهی از منکر باشید، چه مشغول بازداشت مجرمین، چه مشغول ارتکاب جرم و چه کار های دیگر پس به بهانه ی ارشاد مردم رویش نروید.(خیابان اعلم الهدی رشت را میگویم)

پ.ن2: آهنگ به سوی تو رو با صدای مهران زهدی حتماً گوش کنید (همان تیتراژ آخرین شب آرامش)

البته اگر ورژن علی زند وکیلی آن را هم بشنوید بد نیست. (همان خواننده ی دنگ شو)

  • ۹۴/۰۳/۳۰
  • ۱۳۰۳ نمایش
  • pou617

t.n.t

رمضان

روزه

نظرات (۲۶)

خیلی سر راست اگه بخوام بگم لذت بردم از پستت و شاید یه جاهایی حسودیم شد به روزه گرفتنت و به خودم در سال های گذشته وقتی که روزه میگرفتم!
+ اصن چقد خوبه آدم چند روز وبلاگ نخونه بعد یهو بیاد ببنه کلی پست هست که میتونه پشت هم بخونه!‌ یه جوری احساس لحظه افطارو  به آدم میده!!
پاسخ:
خوشحال شدم که لذت بردی.
+پیشنهاد خوبیه ها!
این جوری باحالتر شد:)
حرکت خوبی بود!
حالا منتظر پست جدیدم فقط 
پاسخ:
ممنون.
باشید منتظر.
منتظریما!!!
پاسخ:
باشید.
سلام 
بابا یه حرکتی چیزی!! یهو همه با هم پست میزارن یهو همه جا با هم سوت و کور میشه
ینی چی؟؟؟؟
پاسخ:
ایشالا زود.

پرنیان خانم پیدا شدن؟
پاسخ:
به سلامتی!
که این طور پس دیگه کلن ندید میگیرم 
پاسخ:
ممنون.:)

جمله اول :))
این دیگه از بدعت منه :|
پاسخ:
آهان از اون نظر!
چون امروز حالم به یه دلیلی خوبه :) متلکی که بهم گفتی ندید میگیرم
(یه جورایی خودم قبولش دارما ولی متلک محسوب میشه دیگه)
پاسخ:
اه متلکه؟
من فکر کردم تعریفه!
یعنی متوجه نشدین خودمم؟ D:
پاسخ:
آخه من یک بار متوجه شدم خودتی، بعد تو نبودی!
خووووبی؟؟
چه خبر؟؟
چرا حالا الف سین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
سلاااااااااام
خبر اینکه نمره امتحان اخریم اومد در کمال تعجب 19/5 گرفتم!
نگاه کن ببین شاخ روی سرم در نیومده!!
پاسخ:
علییییییک
شما دخترا همتون همین جوری هستین خوب این که موردی نیست!
آخ نخوندم، یک کلمه هم بلد نیستم، لای کتابو باز نکردم، فلانه، بهمانه،(با صدای یک پسر که دارد ادای دخترارو در میاورد خوانده شود) بعد نمره میاد میشین 19.5!
شاخ هم که دور از جون.:دی
من الان دارم وبلاگارو میگردم یه چرخهست هر چند دقیقه یکبار تکرار میشه وبلاگا رو به ترتیب چک میکنم هیچ اتفاق جدیدی هم نمیفته :| 
پاسخ:
چی بگم!
البته من عذر شرعی دارم، الان رشت نیستم،پست گذاشتن بر من واجب نیست. :دی
شما آدرس ایمیلت پرنیانه، بعد اسمت الف . سین !
چیست داستان؟
پرنیان که نیستین، هستین؟
واقعا سوت و کوره

پاسخ:
بله.
oh my god
پاسخ:
whats up?

سلام اینجا چه سوت و کوره؟
پاسخ:
چه میشه کرد دیگه!
خیلی خوب نوشتی، خیلی بجا... من هم شاید به خاطر لذت وقت افطاره که روزه می گیرم... این که ماه رمضون تموم بشه و افطار رو تجربه نکرده باشم واقعا سخته
پاسخ:
بله سخته.:)
گفتم شاید خودم بفهمم که فهمیدم
همه چی رو که همون اول نمیپرسن آخه
پاسخ:
سیاست خانومانه!
گرفتم:)
دتز ده کوئزشن ؟
میخاستم بگم این ینی چی که فهمیدم!!!
وای که از دیشب رو مخم بود حالا راحت شدم :)
پاسخ:
خوب همون دیشب میپرسیدی دیگه خوب!
تا الان رو مخت بود؟
من خیلی کلن با فینگیلیش اینجوری حال میکنم، (فینگیلیش معکوس)
خدایی باحاله، البته فهمیدنش سخته.:))
متن عالــــــــــــــــــــــی...
من که ماه رمضان رو یه دکمه ریست واسه خودم میدونم
فقط نمیدونم چرا نمیشه که بشه که سال دیگه این ریست رو نیاز نداشته باشم...
پاسخ:
بلی
بلی
  • سُر. واو. شین
  • البته برای همه هم حرفات صدق نمیکنه. من روزه نمیگیرم ولی کاری به عرب و سپاه و اهورا ندارم. اعتقادات شخصیه شاید :D 

    ولی خب خیلی دلم میخواد یه روز برسه که همه ی افرادی که روزه میگیرن واقعا برای دل خودشون باشه نه برای دیگران یا ترس از خدا. یعنی کار تو رو تحسین میکنم واقعا. 
    پاسخ:
    خودم یکی از اونام که واسم صدق نمیکنه دیگه!
    تو روزه نمیگیری و واست فرق نمیکنه، من روزه میگیرم و واسم فرق نمیکنه!
  • ✗✗panteaaa ✗✗
  • عالی بود ! :)

    کیفور شدیم !

    یه تکبیر بلند هم لازم داشد ، که سر دادیم !

    پاسخ:
    ممنون.
    خوش بحالتون.
    الله اکبر.
    محرم واسه منم یه حرمت دیگه ای داره!من عاشق امام حسینم با کسی سرشون شوخی ندارم
    از آشنایی با فردی مثل تو خوشحالم بعد این همه وبلاگی که گشتم مطالبت آرومم میکنه و میفهمم که هنوز چنین افرادی نمردن
    پاسخ:
    شاید من زیاد هم از اون افرادی نباشم که فکر میکنی ها!:)
    ولی خوب ایشالا که باشم.

    بر عکس تو که خوشت میاد من جوش میارم:((
    پاسخ:
    حق داری شاید.
    مساله اینه که من وقتی میبینم هرکی میخواد میخوره، حس نمیکنم روزه گرفتن من مانع بقیه شده و اونام مجبورن به پای من بسوزن.
    ولی محرم اینجوری نیست، همه باید پاسوز من بشن، همه باید سر و صدای طبل و سنج رو، راه بندون رو و خیلی چیزا رو تحمل کنن.
    خوشحال میشم شاید که ببینم مملکتم حد اقل تو این یه مورد اینقدر آزاد هست که کسی به مشکل نخوره.:)
    اصن با تک تک سطور پست حال کردم...

    دم نویسنده جیززز.

    منم روزه گرفتنو به تمام دلایلی که تو دوس داری دوس دارم به اضافه ی اینکه حس میکنم روزه گرفتن یه حرکت خیلی خاص و نابه.
    پاسخ:
    خوشحالم.


    قربانت، ستاره بچینی، خدافظ.:)


    اون که قطعاً.
    البته اونا هم اعتقادات خودشونو دارن!برای اونا روزه بی معنیه!
    پاسخ:
    مثل اینکه.
    چشمم دراومد!! پ.ن رنگش خیلی تنده ها!!!
    نظری هم واسه بقیه قسمت های متن ندارم!
    و اینکه شک دارم حتی آدم های مذهبی هم از ماه رمضان "لذت" ببرند!
    +متن به گونه ای بود که آدم فکر می کنه 63سالی داری که اون دوران هم یادت میاد (دورانی ک مجبور بودی زیر میز یا تو کمد یه چیزی بخوری تو ماه رمضون!)
    پاسخ:
    خوب اگه آدم های مذهبی لذت نمی برن، من میبرم، همین کافیه!
    خیر 18 سال دارم، اون دورانی که میگم طرفای ما 10-12 سال پیش بود، طرفای شما نمیدونم کی بود!
    در روزگاری که ارزش ها عوض میشوند عوضی ها با ارزش میشوند.
    بعصیا همچین با افتخار تو روز روشن شیشه آب معدنی دستشونه و غورت غورت میخورن که چی!! خرییت خودشونو ثابت میکنن!
    پاسخ:
    به نظر من مشکلی نداره، خوب دوست دارن میخورن، من هم تا حالا نشده اذیت بشم از خوردن بقیه، بیشتر لذت میبرم از این کارشون(نمیدونم چرا؟)
    خوب ولی الان دیگه همینه وضعیت!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی